پریماه برقیپریماه برقی، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

پریماه جان

هفتمین دیدار جگر گوشه ام

سلام جونم از فروشگاه اینترنتی تک تویز برات سرسره، ماهی گهواره و استخر طرح گل سفارش داده ام  و بابایی هم زحمت واریز پولشو کشیدن. عزیز دل مامان ساعت چهار رفتیم برای ویزیت مطب دکتر امیری. که برامون سونوگرافی و آزمایش نوشت. هفتمین دیدار همکار محترم جناب آقای دکتر امیری حاملگی با یک جنین زنده و متحرک با ضربانات قلبی به ریت 151 دقیقه به قرار فعلاً طولی و سربالا دیده میشود. سن حاملگی با معیار BPD=69 و FL=51 حدود 27 هفته و چند روز است. جفت خلفی بوده و میزان مایع آمنیوتیک طبیعی است. در حد قابل بررسی آنومالی جنین واضح قابل تشخیص با سونوگرافی در این سن حاملگی دیده نمیشود. با احترام: دکتر مقینان بعد از سونوگرافی رفتیم آزمایش...
30 شهريور 1392

صدقه دادن بابایی

سلام عشقم عزیز دلم اولین عکست رو چسبوندم روی ویترین کمدت و صبحها که میخوام برم سرکار میام اتاق شما و کلی بوس بارانت میکنم و به یاد روزهایی میافتم که شما دنیا اومدین و قراره شمارو تنها بزارم و برم سرکار چه روزهای سختی خواهم داشت روزهای دوری از شما تو اداره. بابایی هم موقع رفتن به سرکار بلوزم رو میده بالا و چندتا بوس بارانت میکنه و صدقه کنار میزاره این کاررو بدونه استثناء هر روز انجام میده. مرسی باباجون ...
23 شهريور 1392

کلاس بارداری

دکتر امیری بیمارستان شمس عمل میکنه و بیمه تکمیلی اداره رو این بیمارستان قبول نمیکنه برای همین تصمیم دارم دکترم رو برای عمل و بیمارستان جهت استفاده از بیمه تکمیلی عوض کنم با بابایی قرار گذاشتیم تا آخر نه ماه برای ویزیت بریم پیش دکتر امیری ولی برای عمل دکتر شادی محشونی رو انتخاب کردیم. امروز صبح با مامان جون حمیده رفتیم بیمارستان ارتش برای کلاس بارداری مامانی میخوام طبیعی زایمان کنم واسه همین کلاس بارداری میرم تا همه چیز رو یاد بگیرم. کلاس ساعت نه شروع شد و ساعت یازده تموم شد در مورد حرکت های جنین و اینکه فشار خون و وزن در این سن حاملگی چطور باید باشه و ویتامینهای مورد نیاز حاملگی و این چیزها توضیح کامل دادن. راستی سوناجون از دوست های...
21 شهريور 1392

روز دختر مبارک

بابایی صبح بهم اس ام اس دادن و روز دختر رو به شما تبریک گفتن. جشن روز دختر تو نی نی سایت هم برگزار شد و خانومهایی که دختر حامله بودن کلی تبریک و بوس باران شدن. به مناسبت روز دختر برات یه دستبند خوشگل مامان حمیده خریدن. مبارکت باشه. عصر هم من و شما و بابایی به همراه خاله عاطفه رفتیم تبریز و تخت و کمد شمارو خریدیم و قراره فردا بابایی برن بیارن. فرداش بابایی با اینکه خسته و خسته بودن ولی رفتن و تخت و کمد شمارو آوردن قراره جمعه این هفته خاله ها بیان کمک تا اتاق شمارو باهم بچینیم. سیسمونی شما تقریبا تکمیل شده عزیز دل مامان مبارکت باشه.   ...
16 شهريور 1392

اولین مسافرت آستارا

عمه ناهید به همراه آقای محسنی و پسرش آقا بابک اومدن خانه حاجی خانوم. امروز بابایی ساعت سه از سرکار اومدن و عمه ناهید و خانواده اش و عمه مرضیه و مینا و حاجی خانوم و من و شما و بابایی رفتیم آستارا. بابایی و شما و من وعمه مرضیه و حاجی خانوم با پیکان و عمه ناهید و مینا و اسما و آقا بابک و آقای محسنی با سمند آقا بابک. شب ساعت 11 رسیدیم آستارا. بابایی دو تا آلاچیق اجاره کردن یکی برای خانومها و یکی هم برای آقایون. شام رو خوردیم و کمی کنار دریا در تاریکی قدم زدیم و خوابیدم. صبح هم به همراه بابایی کنار دریا قدم زدیم بابایی خیلی مواظب من و شما بودن و هی دستم رو میگرفتن که پام لیز نخوره. نهارو خوردیم و چون فردا باید بابایی و من میرفتیم سرکار ...
8 شهريور 1392
1